Chapter Five on Gratitude
باب پنجم در رضا
Section 1 - Prologue: One night, I burned with the oil of thought.
بخش ۱ - سر آغاز: شبی زیت فکرت همی سوختم
Section 2 - Tale: I had a companion in Isfahan.
بخش ۲ - حکایت: مرا در سپاهان یکی یار بود
Section 3 - Tale of the Archer from Ardabil: There was an iron-fingered man in Ardabil.
بخش ۳ - حکایت تیرانداز اردبیلی: یکی آهنین پنجه در اردبیل
Section 4 - Tale of the Physician and the Kurd: One night, a Kurd could not sleep from side pain.
بخش ۴ - حکایت طبیب و کرد: شبی کردی از درد پهلو نخفت
Section 5 - Tale: A villager's donkey collapsed.
بخش ۵ - حکایت: یکی روستایی سقط شد خرش
Section 6 - Tale: I heard that a poor man lost a coin.
بخش ۶ - حکایت: شنیدم که دیناری از مفلسی
Section 7 - Tale: An elder struck his son with a stick.
بخش ۷ - حکایت: فرو کوفت پیری پسر را به چوب
Section 8 - Tale of the Dervish and the Wealthy Neighbor: A noble star named Bakhtiar.
بخش ۸ - حکایت مرد درویش و همسایه توانگر: بلند اختری نام او بختیار
Section 9 - Tale: An old dervish in the land of Kish.
بخش ۹ - حکایت: یکی پیر درویش در خاک کیش
Section 10 - Tale of the Vulture and the Raven: Thus spoke a vulture to a raven.
بخش ۱۰ - حکایت کرکس با زغن: چنین گفت پیش زغن کرکسی
Section 11 - Tale: How beautifully the weaving apprentice spoke.
بخش ۱۱ - حکایت: چه خوش گفت شاگرد منسوج باف
Section 12 - Proverb: The baby camel spoke to its mother:
بخش ۱۲ - مثل: شتر بچه با مادر خویش گفت:
Section 13 - On Sincerity and Its Blessing Versus Hypocrisy and Its Curse: Worship is virtuous with sincere intention.
بخش ۱۳ - گفتار اندر اخلاص و برکت آن و ریا و آفت آن: عبادت به اخلاص نیت نکوست
Section 14 - Tale: I heard of a young boy who was fasting.
بخش ۱۴ - حکایت: شنیدم که نابالغی روزه داشت
Section 15 - Tale: A wicked person fell from a ladder.
بخش ۱۵ - حکایت: سیهکاری از نردبانی فتاد