Section 25 - On the change of times and the transfer of power: I heard that in Egypt, death was imminent

بخش ۲۵ - در تغیر روزگار و انتقال مملکت: شنیدم که در مصر میری اجل

I heard that in Egypt, a noble one faced death

His time was besieged by the army of fate

شنیدم که در مصر میری اجل

سپه تاخت بر روزگارش اجل

His beauty faded from his radiant face

Like the sun turned yellow, leaving no trace of day

جمالش برفت از رخ دل فروز

چو خور زرد شد بس نماند ز روز

The wise chose the path of death

For they found no cure for death in medicine

گزیدند فرزانگان دست فوت

که در طب ندیدند داروی موت

All thrones and kingdoms face decline

Except the kingdom of the eternal Commander

همه تخت و ملکی پذیرد زوال

به جز ملک فرمانده لایزال

When his life's day neared its night

They heard him whispering under his breath

چو نزدیک شد روز عمرش به شب

شنیدند می‌گفت در زیر لب

That in Egypt, there was no one as noble as I

If this was the result, it was nothing

که در مصر چون من عزیزی نبود

چو حاصل همین بود چیزی نبود

I traveled the world but did not enjoy it

I left it like the helpless

جهان گرد کردم نخوردم برش

برفتم چو بیچارگان از سرش

Praised is the one who gives and enjoys

He gathered the world for himself

پسندیده رایی که بخشید و خورد

جهان از پی خویشتن گرد کرد

Strive so that it stays with you

For what remains from you is regret and fear

در این کوش تا با تو ماند مقیم

که هرچ از تو ماند دریغ است و بیم

The master lies on the soul-burning bed

One hand short, the other stretched out

کند خواجه بر بستر جان‌گداز

یکی دست کوتاه و دیگر دراز

At that moment, it seems within your reach

When dread has sealed his tongue from speaking

در آن دم تو را می‌نماید به دست

که دهشت زبانش ز گفتن ببست

Extend a hand in generosity and kindness

And withdraw the hand of oppression and greed

که دستی به جود و کرم کن دراز

دگر دست کوته کن از ظلم و آز

Now that you have the hand, remove the thorn

When else will you lift your hand from the shroud?

کنونت که دست است خاری بکن

دگر کی بر آری تو دست از کفن؟

Many moons, stars, and suns will shine

But you will not lift your head from the grave's pillow

بتابد بسی ماه و پروین و هور

که سر بر نداری ز بالین گور