Section 8 - Tale: Two people saw chaos and war.

بخش ۸ - حکایت: دو کس گرد دیدند و آشوب و جنگ

Two saw the gathering, chaos, and war

Scattered sandals and birds of stone

دو کس گرد دیدند و آشوب و جنگ

پراکنده نعلین و پرنده سنگ

One saw the turmoil and broke from the side

One came in the middle and broke his head

یکی فتنه دید از طرف بر شکست

یکی در میان آمد و سر شکست

No one holds more joy than oneself

For they have no dealings with good or bad

کسی خوشتر از خویشتن دار نیست

که با خوب و زشت کسش کار نیست

They placed your sight on your head and your ear

The mouth as the place of speech, and the heart as the place of wisdom

تو را دیده در سر نهادند و گوش

دهان جای گفتار و دل جای هوش

Unless you know the descent from the ascent

You will not say that this is short and that is long

مگر باز دانی نشیب از فراز

نگویی که این کوته است، آن دراز