Hekayat 32: A king's question

حکایت شماره ۳۲: یکی از پادشاهان عابدی را پرسید که عیالان داشت: ...

A king asked a devout man who had a family: 'How do you spend your precious time?' He replied: 'All night in worship, at dawn in supplication for needs, and all day in the burden of expenses.'

یکی از پادشاهان عابدی را پرسید که عِیالان داشت: اوقاتِ عزیز چگونه می‌گذرد؟ گفت: همه شب در مناجات و سحر در دعایِ حاجات و همه روز در بند اِخراجات.

The king understood the meaning of the devout man's hint. He ordered that his means of sustenance be determined and the burden of his family be lifted from his heart.

ملِک را مضمونِ اشارتِ عابد معلوم گشت. فرمود تا وجهِ کَفافِ وی معیّن دارند و بارِ عِیال از دلِ او برخیزد.

O you, bound by the shackles of family

Do not entertain thoughts of ease anymore

ای گرفتارِ پای بندِ عیال

دیگر آسودگی مبند خیال

The worry of children, bread, clothing, and sustenance

Will bring you back from the journey in the heavens

غمِ فرزند و نان و جامه و قوت

بازت آرد ز سیر در مَلَکوت

All day I strive to make ends meet

So that at night I may commune with God

همه روز اتّفاق می‌سازم

که به شب با خدای پردازم

At night, as I tie the knot of prayer

What will my child eat in the morning?

شب چو عَقدِ نماز می‌بندم

چه خورد بامداد فرزندم؟