Hekayat 46: A King's Contempt
حکایت شماره ۴۶: پادشاهی به دیده استحقار در طایفه درویشان نظر کرد.
The king looked at the group of dervishes with contempt.
پادشاهی به دیدهٔ اِستِحقار در طایفهٔ درویشان نظر کرد.
One of them, with insight, replied: 'O king! We are less than you in this world in terms of army, but happier in life, equal in death, and better in the afterlife.'
یکی زآن میان به فِراست به جای آورد و گفت: ای مَلِک! ما در این دنیا به جَیْش از تو کمتریم و به عَیْش خوشتر و به مرگ برابر و به قیامتْ بهتر.
If he is a prosperous king
Or a dervish in need of bread
اگر کشوَرخدایِ کامران است
وگر درویشِ حاجتمندِ نان است
At the time when both will die
Neither will take more than a shroud from the world
در آن ساعت که خواهند این و آن مُرد
نخواهند از جهان بیش از کفن برد
When you are removed from your kingdom
Begging is better than kingship
چو رَخْت از مملکت بربست خواهی
گدایی بهتر است از پادشاهی
The appearance of a dervish is a tattered garment and a worn-out cloak, but the reality is a living heart and a dead soul.
ظاهرِ درویشی جامهٔ ژِنده است و مویِ سِتُرْده و حقیقتِ آن دلِ زنده و نفْسِ مرده.
Not the one who sits at the door of claims from people
نه آنکه بر درِ دعوی نشیند از خلقی
Or if they oppose him, he rises to fight
وگر خِلاف کنندش، به جنگ برخیزد
If a stone from the mountain rolls down
It's not a mystic who gets out of the way of the stone
اگر ز کوه فرو غلطد آسیا سنگی
نه عارف است که از راهِ سنگ برخیزد
The path of the dervishes is remembrance, gratitude, service, obedience, sacrifice, contentment, monotheism, trust, submission, and patience.
طریقِ درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکّل و تسلیم و تحمّل.
Whoever is described by these characteristics I mentioned is truly a dervish, even if he is in a cloak
هر که بدین صفتها که گفتم موصوف است به حقیقت درویش است وگر در قباست،
But a vagabond who is irreligious, a worshipper of desires, a slave to lust, who spends his days in the bondage of desire and his nights in the sleep of negligence, and eats and says whatever comes to him, is a rogue, even if he is in a cloak.
امّا هرزهگردی بینماز، هواپرست، هوسباز که روزها به شب آرد در بندِ شهوت و شبها روز کند در خوابِ غفلت و بخورد هر چه در میان آید و بگوید هر چه بر زبان آید، رند است وگر در عباست.
O you whose inner self is bare of piety
While outwardly you wear the garment of hypocrisy
ای درونت برهنه از تقوی
کز برون جامهٔ ریا داری
Do not place the seven-colored curtain
You who have a mat in your house
پردهٔ هفت رنگ در مگذار
تو که در خانه بوریا داری