Hekayat No. 1: Hasan Maimandi and Sultan Mahmud's Slaves

حکایت شماره ۱: حسن میمندی را گفتند: سلطان محمود چندین بنده ...

They said to Hasan Meymandi: Sultan Mahmud has many beautiful servants, each of whom is a wonder of the world. How is it that he has no inclination or affection towards any of them, as he has with Ayaz, who does not have excessive beauty? He said: Whatever enters the heart appears beautiful in the eye.

حسن مَیْمَندی را گفتند: سلطان محمود چندین بندهٔ صاحب‌جمال دارد که هر یکی بدیعِ جهانی‌اند. چگونه افتاده است که با هیچ یک از ایشان میل و محبتی ندارد، چنان که با اَیاز که حسنی زیادتی ندارد؟ گفت: هر چه به دل فرو آید، در دیده نکو نماید.

Whoever the Sultan is devoted to

Even if he does all bad, it is good.

هر که سلطان مریدِ او باشد

گر همه بد کند، نکو باشد

And the one whom the king rejects

No one from the household will cherish him.

و آن که را پادشه بیندازد

کسش از خیل خانه ننوازد

If someone looks with the eye of denial

He will show the sign of Joseph's face as ugliness.

کسی به دیدهٔ انکار اگر نگاه کند

نشانِ صورتِ یوسف دهد به ناخوبی

And if you look at a demon with the eye of devotion

He will appear to your eye as a Cherub angel.

و گر به چشمِ ارادت نگه کنی در دیو

فرشته‌ایت نماید به چشم کَرّوبی