Nozar Kingdom
پادشاهی نوذر
Section 1: When King Nozhar mourned his father
بخش ۱: چو سوگ پدر شاه نوذر بداشت
Section 2: Then, after the death of King Manuchehr
بخش ۲: پس آنگه ز مرگ منوچهر شاه
Section 3: When the plain turned to silk-like vegetation
بخش ۳: چو دشت از گیا گشت چون پرنیان
Section 4: When the dawn rose from the mountain
بخش ۴: سپیده چو از کوه سر برکشید
Section 5: Then, the army arose from both sides
بخش ۵: برآسود پس لشکر از هر دو روی
Section 6: After that, the army rested for two days
بخش ۶: ازان پس بیاسود لشکر دو روز
Section 7: When Nozhar heard that Qaren had left
بخش ۷: چو بشنید نوذر که قارن برفت
Section 8: Then, Visah, the commander of the Turan army, left
بخش ۸: بشد ویسه سالار توران سپاه
Section 9: And others who had come from the city of Arman
بخش ۹: و دیگر که از شهر ارمان شدند
Section 10: The messenger reached Dastan
بخش ۱۰: فرستاده نزدیک دستان رسید
Section 11: The news reached the King of the Turks
بخش ۱۱: سوی شاه ترکان رسید آگهی
Section 12: This news came to Gustaham and Tus
بخش ۱۲: به گستهم و طوس آمد این آگهی
Section 13: When Agririth came from Amol to Rey
بخش ۱۳: چو اغریرث آمد ز آمل به ری