Section 1: Manuchehr was in pain for a week
بخش ۱: منوچهر یک هفته با درد بود
Manuchehr was in pain for a week
His eyes were full of tears and his face was pale
منوچهر یک هفته با درد بود
دو چشمش پر آب و رخش زرد بود
On the eighth day, King Manuchehr came
He placed the Kian crown on his head
به هشتم بیامد منوچهر شاه
به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
All the heroes of the earth
Praised him in unison
همه پهلوانان روی زمین
بر او یکسره خواندند آفرین
When he placed the royal crown on his head
He gave glad tidings to the entire world
چو دیهیم شاهی به سر بر نهاد
جهان را سراسر همه مژده داد
With justice, tradition, and bravery
With goodness, purity, and wisdom
به داد و به آیین و مردانگی
به نیکی و پاکی و فرزانگی
He said, 'I am on the revolving throne of the sky
I have both anger and war, as well as justice and love'
منم گفت بر تخت گردان سپهر
همم خشم و جنگ است و هم داد و مهر
The earth is my servant and the sky is my ally
The heads of the crowned ones are my prey
زمین بنده و چرخ یار من است
سر تاجداران شکار من است
I have both religion and divine glory
I have both good fortune and wisdom
همم دین و هم فرهٔ ایزدیست
همم بخت نیکی و هم بخردیست
I am the seeker of vengeance in the dark night
I am the fierce fire in the brazier
شب تار جویندهٔ کین منم
همان آتش تیز برزین منم
The lord of the sword and the golden shoes
The bearer of the Kaviani banner
خداوند شمشیر و زرّینه کفش
فرازندهٔ کاویانی درفش
The illuminator of the clouds and the cutter of the blade
In war, I do not hesitate to sacrifice my life
فروزندهٔ میغ و برّنده تیغ
به جنگ اندرون جان ندارم دریغ
In the feast, my two hands are the sea
The breath of fire is from my seat
گه بزم دریا دو دست من است
دم آتش از بر نشست من است
I will cut off the hands of the wicked from evil
I will color the earth with vengeance
بدان را ز بد دست کوته کنم
زمین را به کین رنگ دیبه کنم
The wielder of the mace and the wearer of the crown
The illuminator of the kingdom on the ivory throne
گراینده گرز و نماینده تاج
فروزندهٔ ملک بر تخت عاج
With all these skills, I am a servant
I worship the Creator of the world
ابا این هنرها یکی بندهام
جهان آفرین را پرستندهام
We all place our hands on our tearful faces
We all speak tales of God
همه دست بر روی گریان زنیم
همه داستانها ز یزدان زنیم
From Him is the crown and throne, from Him is my army
From Him is gratitude and to Him is refuge
کز او تاج و تخت است ز اویم سپاه
از اویم سپاس و بدویم پناه
We follow the blessed path of Fereydun
Our sheaths were old even if we are new
به راه فریدون فرّخ رویم
نیامان کهن بود گر ما نویم
Whoever in the seven countries of the earth
Turns away from the path and deviates from the faith
هر آن کس که در هفت کشور زمین
بگردد ز راه و بتابد ز دین
Who shows the suffering of the poor
And oppresses his own people
نمایندهٔ رنج درویش را
زبون داشتن مردم خویش را
Who raises his head through wealth and treasure
And shows suffering to the afflicted people
برافراختن سر به بیشی و گنج
به رنجور مردم نماینده رنج
All of them are infidels to me
And worse than the evil-doing Ahriman
همه نزد من سر به سر کافرند
و ز آهرمن بدکنش بدترند
Whoever follows a religion other than this
Is cursed by God and his own nature
هر آن کس که او جز بر این دین بود
ز یزدان و از منش نفرین بود
Then I will wield the sword
And make the entire country and border humble
و زان پس به شمشیر یازیم دست
کنم سر به سر کشور و مرز پست
All the heroes of the earth
Praised Manuchehr
همه پهلوانان روی زمین
منوچهر را خواندند آفرین
Your blessed ancestor, O well-wisher
Gave you the kingship, throne, and crown
که فرّخ نیای تو ای نیکخواه
تو را داد شاهی و تخت و کلاه
May your throne be eternal
And the crown and glory of the priests
تو را باد جاوید تخت ردان
همان تاج و هم فرهٔ موبدان
Our hearts are all under your command
And our lives are under your oath
دل ما یکایک به فرمان تو است
همان جان ما زیر پیمان تو است
The world's hero, Sam, stood up
And said, 'O just king
جهان پهلوان سام بر پای خاست
چنین گفت کای خسرو داد راست
I have seen many kings
From you comes justice and from us, acceptance
ز شاهان مرا دیده بر دیدن است
ز تو داد و از ما پسندیدن است
You are the king of Iran from father to father
You are the chosen horsemen and lions
پدر بر پدر شاه ایران تویی
گزین سواران و شیران تویی
May the pure God protect you
May your heart be joyful and your fortune awake
تو را پاک یزدان نگهدار باد
دلت شادمان بخت بیدار باد
You are my heir from ancient times
You are my spring on the Kian throne
تو از باستان یادگار منی
به تخت کئی بر بهار منی
In battle, you are a lasting lion
In the feast, you are a shining sun
به رزم اندرون شیر پایندهای
به بزم اندرون شید تابندهای
May the earth and time be the dust of your feet
And the turquoise throne be your place
زمین و زمان خاک پای تو باد
همان تخت پیروزه جای تو باد
You washed the earth with the Indian sword
Sit in peace and choose tranquility
تو شستی به شمشیر هندی زمین
به آرام بنشین و رامش گزین
From now on, it is our turn to fight
Your place is the throne, happiness, and the feast
از این پس همه نوبت ماست رزم
تو را جای تخت است و شادی و بزم
I will circle the world and come out alone
I will capture some of the enemies
شوم گرد گیتی برآیم یکی
ز دشمن به بند آورم اندکی
Your ancestor gave me heroism
My heart was given wisdom, love, and your command
مرا پهلوانی نیای تو داد
دلم را خرد مهر و رای تو داد
The king praised him greatly
He gave him many royal jewels
بر او آفرین کرد بس شهریار
بسی دادش از گوهر شاهوار
When Sam returned from the throne
The heroes followed him
چو از پیش تختش گرازید سام
پسش پهلوانان نهادند گام
He walked gracefully to the resting place
He organized the world according to the custom and the path
خرامید و شد سوی آرامگاه
همی کرد گیتی به آیین و راه