Ghazal 12: O radiance of the moon of beauty, from your shining face

غزل شماره ۱۲: ای فروغ ماه حسن‌، از روی رخشان شما

O radiance of the moon of beauty from your shining face

The honor of beauty from the well of your chin

ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما

آب روی خوبی از چاه زنخدان شما

The soul at my lips yearns to see you

Should it return or depart - what is your command?

عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده

بازگردد یا برآید چیست فرمان شما

No one found peace in the orbit of your narcissus eyes

Better not to sell sobriety to your intoxicated ones

کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت

به که نفروشند مستوری به مستان شما

Perhaps our sleepy fortune will awaken

Since your radiant face has splashed water on its eyes

بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر

زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما

Send with the morning breeze a bouquet from your face

Perhaps we might catch a scent from the soil of your garden

با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای

بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما

May you live long and prosper, O Sakis of Jamshid's feast

Though our cup was not filled with wine in your time

عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم

گر چه جام ما نشد پرمی به دوران شما

The heart is being ruined, inform the beloved

Beware, O friends, by my life and yours

دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید

زینهار ای دوستان جان من و جان شما

When will this wish be granted, O Lord, that they become allies

Our collected thoughts and your scattered tresses

کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند

خاطر مجموع ما زلف پریشان شما

Keep your skirt from dust and blood when you pass by us

For many are slain as sacrifices to you on this path

دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری

کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما

Hafez makes a prayer, listen and say 'Amen'

May your sugar-scattering ruby lips be our sustenance

می‌کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو

روزی ما باد لعل شکرافشان شما