Ghazal No. 286: Last night, a hidden wise person with sharp intellect spoke to me

غزل شماره ۲۸۶: دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

Last night, he said to me, 'Conceal the sharp intellect'

But it is not possible to conceal it from the wine-seller

دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

He said, 'Take it easy, for the work of nature'

The world becomes difficult for those who strive hard

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش

And that moment, a cup was given, whose radiance reached the heavens

Venus came to dance, and the women playing the harp said, 'Drink'

وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک

زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش

Bring a cup with a bloody heart and a smiling lip

If you are wounded, come like the harp in its cry

با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام

نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش

Until you become familiar, you will not hear the secret behind the veil

The ear of the non-confidant is not the place for the message of the divine

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

Listen to the advice, O son, and do not grieve for the world

I told you, as in the story, if you have the intelligence

گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور

گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش

In the realm of love, it is not possible to speak of hearing and speaking

For there, all the limbs must be eyes and ears

در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید

زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

On the table of the wise, self-sale is not a condition

Either speak with knowledge, O wise man, or be silent

بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست

یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش

O cupbearer, give wine, for Hafez's libertinism has been understood

Asaf, the owner of the Quran, forgives sins and covers faults

ساقیا می ده که رندی‌های حافظ فهم کرد

آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش