Hekayat 18 from Golestan of Saadi

Posted on September 06, 2024 by @hamed 4 0

English Translation for Hekayat

A prince inherited a vast treasure from his father. He opened his hand in generosity, giving liberally and showering his wealth upon the army and the people.

The scent of aloeswood does not spread from the box, Put it on the fire, and it will smell like ambergris. If you seek greatness, be generous, For a seed will not grow unless it is sown.

One of his imprudent courtiers began to advise him, saying, “The previous kings accumulated this wealth through effort and kept it for a reason. Stop this spending, for there are events ahead and enemies behind; you should not be left wanting in times of need.”

If you distribute a treasure among the common people, Every headman will receive a share. Why not take a bit of silver from each, So that you always have a treasure at hand?

The prince frowned at this advice and rebuked him, saying, “God, the Exalted, has made me the ruler of this kingdom to eat and give, not to guard and hoard.”

Korah perished with forty houses of treasure, But Nushirvan did not die, for he left a good name.

متن حکایت

ملک‌زاده‌ای گنج فراوان از پدر میراث یافت. دستِ کَرَم برگشاد و دادِ سخاوت بداد و نعمتِ بی‌دریغ بر سپاه و رعیّت بریخت.

نیاساید مَشام از طبلهٔ عود

بر آتش نِه، که چون عنبر ببوید

بزرگی بایدت بخشندگی کن

که دانه تا نیفشانی نروید

یکی از جُلَسایِ بی‌تدبیر نصیحتش آغاز کرد که «ملوکِ پیشین مر این نعمت را به سعی اندوخته‌اند و برای مصلحتی نهاده. دست از این حرکت کوتاه کن که واقعه‌ها در پیش است و دشمنان از پس؛ نباید که وقت حاجت فرو‌مانی.»

اگر گنجی کنی بر عامیان بخش

رسد هر کدخدایی را برنجی

چرا نستانی از هر یک جوی سیم

که گرد آید تو را هر وقت گنجی؟

ملک روی از این سخن به هم آورد و مر او را زجر فرمود و گفت: مرا خداوند، تَعالیٰ مالکِ این مملکت گردانیده است تا بخورم و ببخشم نه پاسبان که نگاه دارم.

قارون هلاک شد که چهل خانه گنج داشت

نوشین‌روان نمرد که نامِ نکو گذاشت